وسیله های مبارزه پیروان کوروش ( سایروس فورس) در داخل ایران بعد از گفتمان قانون اساسی ایران در سنای آمریکا و تصویب تحریم هوشمندانه

 

بررسی خلاصه تاریخ قدیم و جدید ایران، ما را به دوران ظلمت رژیِم آخوندی میرساند که راه نجات مردم ایران جنگ و خشونت نیست! بلکه تغییر قانون اساسی بطور مسالمت آمیز مرحله به مرحله است.

اگر فردای تحریم های هوشمندانه آمریکا سران این رژیم و غارتگران آل آخوند مثل پائیز 57 که آل پهلوی ایران را ترک کردند، اقدام مشابهی بکنند، نبودن یک نمونه قانون اساسی که جایگزین قانون شرعیات ایران بشود، کشور را در وضعیتی قرار خواهد داد که معلوم نیست کدام نیروی خارجی بتواند دیکتاتوری دیگری را بر ملت ایران تحمیل کند.

بعد از گفتمان قانون اساسی ایران در سنای آمریکا و درک سیاستمداران آمریکا از علت رفتار ناهنجار رژیم آخوندی و تصویب تحریم هوشمندانه آمریکا روی غارتگران ایران، در داخل ایران انقلاب "زن زندگی آزادی" وارد مرحله مذاکره سران رژیم ایران با کنشگران سیاسی در داخل کشور خواهد شد.

ملیون ها ایرانی در خارج که از آزادی بیان محروم نیستند، لااقل میتوانند بعنوان اکوی صدای مردم درون مرز که از آزادی بیان محروم هستند، بین خودشان در مورد تغییر قانون اساسی به توافق برسند و آنرا شعار ملت بکنند

باید شعار "استقلال، آزادی، قانون اساسی" مثل اوائل انقلاب سال 57 شعار مردم شود و بعد از پیروزی، بهیج وجه نیروهای دور از ملت ایران، مجلس خبرگان خودشان را درست نکنند. بلکه فوراً مجلس موسسان ایرانی تشکیل شده و قانون اساسی تصویب شود

تبلیغ محتوای لوح کوروش، سه فرمان زرتشت و خلاصه داستان های شاهنامه حتی اگر مورد مخالفت رژیم باشد به کمک اینترنت انجام خواهد شد

به کمک اینترنت کار پنجاه سال را میتوان در یکی دو سال انجام داد

چهار وسیله مبارزه پیروان کوروش (سایروس فورس) عبارتند از: قرآن راستین، لوح کوروش، شاهنامه فردوسی و سه فرمان زرتشت

قرآن راستین

در این مرحله استدلال اصلی، ضدیت قانون اساسی جمهوری اسلامی با آموزه های قران است و در یک جمله میتوان گفت، قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس حدیث دروغ نوشته شده که به استناد قرآن با تمام اصول آن میتوان مخالفت داشت

در این مرحله قرآن راستین (قرآن فارسی با ترتیب تاریخی) در داخل ایران بین مردم مسلمان خوانده خواهد شد

ده صفحه مقدمه و خلاصه قرآن در چهل صفحه را میشود از وب "سایت سایروس فورس دات اُرگ" دانلود کرد

لوح کوروش

معلوم نیست چرا شجاع الدین شفا از بیانگزاران جشن های دوهزار و پانصد ساله، تاریخ سرزمین ایران را دو هزار و پانصد ساله کرد؟

 آیا این بخاطر ابرمرد تاریخ جهان، کورش کبیر بود؟

شهر سوخته، سکاها، کاسپی ها، ایلامیان، مادها، زیگرات ها و و و همه اینها چه شد؟

میدانیم، کورش کبیر در قلۀ کوه افتخارات ایران زمین به تمام دنیا تعلق دارد

میدانیم، کورش کسی است که پدران آمریکا برای نوشتن قانون اساسی آمریکا، روش کشورداری او را بکار بردند و این شاهنشاه ایرانی در تورات اولین پادشاه غیر اسطوره ای و پیغمبر مسیح یهود در کتاب عزرا نام او همراه فرمانش در تاریخ جهان ثبت شده است

ولی اگر کورش در قلۀ کوه افتخارات ایران قرار دارد، نباید فراموش کرد صدها ایرانی دیگر در مقاطع بحرانی و غم انگیز تاریخمان در این سرزمین درخشیده اند

یعقوب لیث صفاری، فردوسی، بابک خرم دین، امیرکبیر، عباس میزا، فروغی و و و همه در ذهن ایراندوستان برای همیشه نقش بسته و درخشیده اند

باید گفته میشد که در تاریخ ایران کورش تنها نیست

ولی در تاریخ چندین هزار ساله سرزمینی که ایران مینامیم، یکبار شرایطی بوجود آمد تا دو قوم آریائی پارس و ماد باهم متحد شده و یک حکومت جهانی برپا کردند

این دو قوم ایرانی، هردو دست پروردۀ آموزه های زرتشت بوده اند، فلسفه ای که حتی قبل از ورود آریائیان پنج هزار سال قبل در این سرزمین آئین آن پراکنده بوده است و برای ایجاد دولتی تابع سه فرمان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک پرچم رستاخیز را به دست کوروش کبیر دادند

اگر تورات نبود که بعد از کتاب عزرا تا به آخر داستان شاهان ایران است، ایرانیان باید تاریخ تمدن باستان خود را فقط از روی نوشته های مورخین دشمن و رقبای تمدن ایران در یونان و رم  جستجو کنند

چون تاریخ و کتابخانه و آنچه را که درباره هزار سال امپراطوری ایران در مقابل دو امپراطوری یونان و رم نوشته شده بودند، بیابانگردان عرب نابود کردند، مگر آنچه که بر سنگ ها نوشته شده بود و آنچه که در زیر خاک مدفون تاکه از دویست سال پیش تا کنون توسط مستشرقین و محققان ایرانی از زیر خاک و خاکستر بیرون آورده شدند

جالب است مورخین یونانی که ایرانیان را همسنگ بربرها میدانستند از کورش کبیر به نیکی یاد کرده اند

آنچه درباره تاریخ تمدن در این سرزمین که از حوزه فرهنگی ایران باقی مانده، باید گفت و نوشت را همه گفته و نوشته اند. خواندن و آموختن از آموزگار تاریخ لازم است و آنها که تاریخ را نخوانده اند محکوم به عمل اشتباه خودشان هستند

امروز آنچه مهم باید باشد نه گذشته پر افتخار این سرزمین است، بلکه مصیبتی است که گریبانگیر مملکت ایران در این چهل و چهار سال شده

سزاوار نیست یک یا چند ایرانی را ملامت کرد که چه شد، و یا شاه فقید گفت، "کوروش بخواب که ما بیداریم" و این چنین ایران در ظلمت و تاریکی بخواب رفت؟

و درست نیست از گذشته های با شکوه و کورش در خماری و مستی با این همه افتخارات به خواب رفت تا که در تاریکی این ظلم و نکبتی را که چهل و چهار سال است گرفتارمان کرده از یاد ببریم

باید بیدار بشویم و بفهمیم گذشته ها گذشته و باید از تاریخ آموخت و فکری برای آینده کرد

تونس و سنگاپور و نروژ و آمریکا و بسیاری از ملتهای خوشبخت نه کورش داشتند و نه فردوسی. ولی آنها از تاریخ آموخته اند که باید بیدار شوند و به فکر آینده باشند

آیا اگر کوروشی یا رستمی یا نادری و یا امیرکبیری یا سردار سپهی ظهور کند چه میتواند بکند؟

آیا کورش شمشیر میکشد یا چراغ می افروزد؟

کورش میداند که شمشیر فایده ای ندارد. جنگ و بحران این رژیم ظالم را تقویت میکند. بهمین دلیل چهل و چهار سال است این رژیم با ایجاد بحران و جنگ حکومتش را نگه داشته و در آینده با تولید دشمن به حیاتش ادامه خواهد داد

آنقدر درباره کورش نوشته و گفته شده که هرچه بگوئیم تکرار مکررات است. داستان کورش در تورات، کتاب عزرا هست. اصل لوح او در موزه بریتانیا هست. نوشته های پدران آمریکا و تدوین کنندگان قانون اساسی آمریکا در موزه اسمیت سونین برای تماشای عموم گذاشته شده. لذا دیگر نیازی به بازگوئی تاریخ نیست

مردم بریتانیا خود را صاحب قدیمی ترین قانون اساسی جهان میدانند. چند سال پیش هفتصدمین سالگرد مگناکارتا را جشن گرفتند که یک توافق نامه یک صفحه ای بین شاه و مالکان بزرگ برای پرداخت مالیات بود

در حالیکه لوح کورش بمراتب پیشرفته تر از مگناکارتا، قانون اساسی ایران در دوهزار پانصد سال پیش بوده است

اگر بجای نامگذاری "جشن دوهزار و پانصد سال شاهنشاهی ایران"، مثل انگلیسها، دو هزار و پانصدمین سالگرد قانون اساسیِ فراموش شده ایران نامگذاری شده بود، میشد حدس زد چرا تاریخ ده هزار ساله ایران زمین تبدیل به دوهزار و پانصد سال شد

قانون اساسی راه نجات ایران در روشنائی تاریخ است که بنیانگذار آن کورش کبیر بوده

مقام کوروش به خاطر کشورگشائی او نیست. بلکه بخاطر معرفی و اجرای قانون در شاهنشاهی آن موقع ایران بوده

سه فرمان زرتشت

آشو زرتشت، اولین آموزگار ایرانیان میفرماید: من برای نبرد با تاریکیِ اهریمن شمشیر نمیکشم، چراغِ روشنگری می افروزم.

روز 20 دیماه، سالروز قتل امیرکبیر در سال 1230 بود. ابرمرد تاریخ ایران، مسلمان و وامدار آموزه های زرتشت و بی شک ادامه دهنده راه کورش کبیر. ابرمردی که چراغ روشنگری را در ایران در تاریخ معاصر افروخت تا که پنجاه سال بعد از او انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و ملت ایران صاحب قانون اساسی شد.

چراغی که زرتشت میگفت می افروزد بالاخره، هرچند کم نور، ولی صد و بیست سال پیش روشن شد

این چراغ با اصلاحات تا مجلس پنجم روشن و روشتنر میشد. رشد فرهنگی و صنعتی و اقتصادی بی نظیر ایران در این دوران با رهبری سردار سپه و نخست وزیری او ایران را دگرگون کرد. ولی این پیشرفت ها در ظلمت فراموشی قانون اساسی و جنگ همه چیز متوقف میشود

بهرحال بار دیگر شاه جوان، چراغ روشنگر قانون اساسی را از شهریور 1320 تا مرداد 1332 روشن نگه میدارد تا که در بهمن 1357 ایران در ظلمت مطلق رژیم آخوندی بخواب میرود و بجای قانون اساسی، کتاب شرعیات میشود قانون مملکت ایران.

شاهنامه فردوسی

در تاریخ ادبیات ایران. اگر فردوسی در قله ادبیات ایران قرار دارد، قبل از او رودکی و دقیقی و بعد از او حافظ و سعدی و مولانا و نظامی و صدها شاعر و ادیب دیگر بعد از ظهور اسلام و مسلماً دیگرانی هم که آثارشان نابود شده از زمان کورش تا حمله اعراب بوده اند.

و این چنین است در پهنه علم و نجوم. اگر رازی و بیرونی و خیام و ابوعلی سینا و دیگر دانشمندان بعد از ایشان از افتخارات ایران بوده اند، کجا هستند دانشمندان ایرانی که در دوران هزارساله رقابت امپراطوری ایران با دو امپراطوری یونانی و رمی میزیسته اند؟

اگر فردوسی نبود، هویت ایرانی در ظلمتی که بربرهای بیابانگرد با آتش زدن کتابخانه ها و از بین بردن تمام آثار گذشته به زیر خاک میرفت. زبان عربی را که فقط در مکه و مدینه و چادرنشینان منطقه حجاز صحبت میشد به زور بر مردم ایران و تمام سرزمین های تسخیر شده از لبنان تا مراکش تحمیل کردند.

چاپ کتاب مقدس ایرانیان، شاهنامه فردوسی که از وب سایت "سایروس فورس" قابل دانلود کردن است از کتاب های ممنوعه رژیم آخوندی است.

این کتاب که به نثر و شعر نوشته شده، خلاصه کامل تمام داستانهای شاهنامه است

https://www.youtube.com/watch?v=Na9M5gqWXY0 

 

در مرحله هشتم و انتهای مبارزه پیروان کوروش ( سایروس فورس) در داخل ایران: آرزوی پیروان کورورش برای آینده ایران

 

داستانی از دوران کوروش کبیر در تاریخ ثبت شده که آرزوی پیروان کورش برای آینده ایران است

ﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻗﺘﻞ ﻧﺰﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺰﺭﮒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻗﺼﺎﺹ ﺑﻮﺩﻧﺪ

ﻗاﺗﻞ ﺍﺯ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﻣﻬﻢ ﺩﺭﻗﺒﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﮐﺮﺩ

ﺷﺎﻩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ؟

ﻗﺎﺗﻞ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ: ﺍﯾﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ

ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺳﭙﻬﺴﺎﻻﺭ ﺁﺭﺍﺩ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟

ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺑﻠﻪ ﺳﺮﻭﺭﻡ

ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺍﺟﺮﺍ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ

ﺁﺭﺍﺩ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺿﻤﺎﻧﺘﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﻗﺎﺗﻞ ﺭﻓﺖ، ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﻣﻬﻠﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺁﺭﺍﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﮑﻢ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺍﺟﺮﺍ ﻧﺸﻮﺩ

ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻗﺎﺗﻞ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﻦ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺟﻼﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ

ﺷﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺑﺮﮔﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯽ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﻨﯽ؟

ﻗﺎﺗﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﻭﻓﺎﯼ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺿﻤﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩﯼ ؟

ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺧﯿﺮ ﺭﺳﺎﻧﯽ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﻘﺘﻮﻝ ﻧﯿﺰ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﻢ، ﺯﯾﺮﺍ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺑﺨﺸﺶ ﻭ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ

این مطلب را پیروان کوروش آرزو میکنند، تا گذشته ایران از یاد نرود